بچه های کلاس 202 شهید بهشتی بروجرد

بچه های کلاس 202 شهید بهشتی بروجرد
مطالب علمی.اخبار کلاس.وهر چیز جالب 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلاس 202 و آدرس tws.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

 

اس ام اس شهادت امام حسن عسکری (ع)

سوگنامه

 آفتاب روز هشتم ربيع الاول در حال طلوع بود، که آفتابي پرفروغ از ديگر سو غروب مي کرد. او يازدهمين پيشواي آسماني مردمان، حضرت امام حسن عسکري عليه السلام بود، که شمع وجودش پس از 28 سال پرتوافشاني به خاموشي مي گراييد. در سالروز شهادت آن امام بار ديگر زمين و آسمان در عزاي سلاله اي پاک از خاندان نبوي سوگوار است، تا با گريه و فغان بر مظلوميت آن امام همام با فرزندش حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم ناله شود. شهادت امام عسکري عليه السلام را بر دادگستر جهان، امام زمان (عج)، و تمام روهروان راه آن حضرت، تسليت مي گوييم.

 

لقب عسکري

از آن جا که امام يازدهم عليه السلام ، همراه با پدر بزرگوارشان، امام هادي عليه السلام ، به شهر سامراء، پايتخت خلافت عبّاسي، منتقل شده، و در آن جا در محله «عسکر» سکونت اجباري داشتند «عسکري» ناميده شدند. کنيه ايشان «ابومحمّد» و بيشتر مردم، آن حضرت و پدر و جدّ ايشان را ملقّب به «اِبْنُ الرِّضا» (فرزند امام علي بن موسي الرضا عليهماالسلام ) مي ناميدند. از ديگر القاب آن حضرت، زکيّ به معني پاکيزه است.

پدر و مادر

پدر ايشان، امام هادي عليه السلام ، و مادرشان، بانوي پارسا و شايسته، حديثه است، که امام عسکري در دامان پاک ايشان متولد و پرورش يافت. اين بانوي بزرگوار از زنان مومنه و نيکوکار بود. در فضيلت اين بانو همين بس که پس از شهادت امام حسن عسکري عليه السلام تا مدتي پناهگاه و نقطه اتکاي مومنان، در آن مقطع زماني بسيار بحراني و پر اضطراب بود.

سامراء يادآور قيامت

وقتي خبر شهادت امام عسکري به مردم سامرا رسيد، غم بر سر مردمان شهر سايه افکند. «ابن صباغ مالکي»، يکي از دانشمندان اهل سنّت، در اين باره مي نويسد: وقتي خبر درگذشت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام منتشر شد، سامراء به حرکت درآمد و سراپا فرياد و فغان و ناله گرديد. بازارها تعطيل و مغازه ها بسته شد.

بني هاشم، أُمراي لشکر، قاضيان شهر، شعرا، و ساير مردم براي شرکت در مراسم تشييع پيکر مطهّر امام عسکري حضور يافته بودند. سامراء در آن روز يادآور صحنه قيامت بود.

توطئه طاغوت

پس از شهادت امام عسکري عليه السلام ، معتمد، خليفه وقت عباسي براي آن که وانمود کند که از آن امام، فرزندي باقي نمانده است، دستور داد تا ميراث آن حضرت را ميان مادر و برادرش جعفر تقسيم کنند. او بدين وسيله مي خواست مسلمانان را از وجود امام بعدي نااميد کند. غافل از اين که مردم عقيده داشتند که از امام عسکري عليه السلام فرزندي باقي مانده است که امامت را به عهده خواهد گرفت؛ زيرا عده اي از شيعيان فرزند خردسال امام را در زمان حيات ايشان ديده بودند.

اقامه نماز

جنازه مطهّر و نوراني امام عسکري را در حياط خانه اش کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. برادر آن حضرت، جعفر کذّاب، پيش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتي که خواست تکبير نماز را بگويد، ناگاه کودکي گندمگون و سياه موي که دندان هاي پيشينش قدري با هم فاصله داشت، بيرون آمد. و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشيد و گفت: «عمو! کنار برو، من بايد بر پدرم نماز گزارم». جعفر در حالي که قيافه اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک برجنازه امام نماز خواند. او کسي نبود جز حضرت مهدي عجل اللّه تعالي فرجه الشريف؛ زيرا معصوم بايد بر معصوم نماز گزارد. سپس حضرت را در خانه خود در کنار قبر پدرش امام هادي عليه السلام به خاک سپردند.

محدوديت و شدت فشار بر امام

خلفاي عباسي از هرگونه اعمال فشار و محدوديت نسبت به امامان دريغ نمي کردند. اين محدوديت ها در عصر امام جواد، امام هادي و امام عسکري عليهم السلام به اوج خود رسيده، در زمان امام يازدهم شدت بيشتري يافت؛ زيرا، در زمان ايشان پيروان اهل بيت به صورت يک قدرت عظيم درآمده بودند، و اين گروه حکومت عباسيان را مشروع و قانوني نمي دانستند، و معتقد به امامت فرزندان علي عليه السلام بودند. در آن زمان ممتازترين شخصيّت اين خانواده، امام عسکري بود. از طرف ديگر، طبق روايات بي شمار، مهدي موعود که تار و مار کننده همه حکومت هاي خودکامه است، از نسل پيشواي يازدهم است. به اين جهت خلفاي عباسي پيوسته مراقب زندگي ايشان بودند.

زمينه سازي غيبت حضرت مهدي (عج)

يکي از فعاليت هاي امام عسگري، آماده سازي مردم براي پذيرش غيبت امام زمان عجل اللّه تعالي فرجه شريف بود؛ از اين رو ايشان، کمتر با مردم تماس مي گرفت، و جز نوّاب و ياران خاص خود، کسي را به حضور نمي پذيرفت و فقط به واسطه آنان مشکلات ديني مردم را حل مي کرد. آن حضرت گاه دستورهاي ديني خود را به وسيله نامه هايي، به علما مي نوشت. امام عسکري با عمل به چنين شيوه اي قصد داشت زمينه غيبت فرزندش امام مهدي (عج) را آماده کند و مردم را به دوري امام عادت دهد به گونه اي که غيبت امام زمان(عج) براي آنان غيرمعمول و ناآشنا نباشد.

معرفي امام بعد از خود به ياران خاص

احمدبن اسحاق، يکي از ياران و اصحاب خاص امام عسکري مي گويد: به حضور ابومحمّد، حسن بن علي عسکري عليه السلام رسيدم و خواستم درباره جانشين بعد از ايشان سئوال کنم. پيش از سئوال من، حضرت فرمودند: «اي احمدبن اسحاق به درستي که خداوند از خلقت حضرت آدم عليه السلام تا هنگام برپايي قيامت، زمين را از حجّتِ خود برخلق خالي نگذاشته و نخواهد گذاشت. خداوند به سبب حجّت الهي بلا را از اهل زمين دور مي سازد و به برکت او باران فرو مي بارد». پرسيدم: يابن رسول اللّه ، پس امام بعد از شما کيست؟ در اين هنگام امام باعجله برخاست و به درون خانه رفت. سپس همراه کودکي سه ساله ـ که صورتش همانند ماه شب چهارده مي درخشيد ـ بيرون آمد، آن گاه فرمود: «اي احمدابن اسحاق، اگر بر خدا و حجت هايش عزيز نبودي اين فرزند را به تو نشان نمي دادم».

امام عسکري عليه السلام با چنين شيوه هايي، بارها جانشين بر حق خود را به ياران و اصحاب خويش معرفي مي کردند.

جلوه حقيقت

شخصي به نام «حلبي» مي گويد: به سامراء آمدم و منتظر خروج امام عسکري عليه السلام از منزلشان بودم تا او را از نزديک ببينم. در کنار من جواني ايستاده بود. به او گفتم: از کجايي؟ گفت: از مدينه. گفتم: اين جا چه مي کني؟ گفت: من از نوادگان ابوذر غفاري هستم. درباره امامت ابومحمّد عليه السلام اختلافي پيش آمده است، آمده ام نشانه اي از او ببينم تا دلم آرام گيرد. در اين هنگام امام عسکري عليه السلام بيرون آمد. وقتي که روبروي ما رسيد، به جوان نگريست و فرمود: «آيا تو غفاري هستي؟» جوان پاسخ داد: آري. امام فرمود: مادرت «حمدَويّه» چه مي کند؟ جوان گفت: خوب است. امام پس از اين سخنان کوتاه از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آيا او را قبلاً ديده بودي؟ جوان گفت: خير. گفتم: آيا همين تو را بسنده بود؟ گفت: کمتر از اين هم کافي بود.

نفوذ معنوي

اخلاق الهي و سيرت نبوي حضرت امام عسکري عليه السلام موجب نفوذ معنوي گسترده اي در بين مردم شده بود؛ به گونه اي که وقتي امام از منزل بيرون مي آمدند، مردمان جهت ديدار و پرسيدن سوال هاي خود، در برابر منزلشان صف مي کشيدند. خلفاي عباسي که از نفوذ معنوي امام بيم داشتند و از ديگر سو مشاهده مي کردند که محدوديت ها و فشارهايي که بر ايشان وارد مي کنند، اثر معکوس دارد و روز به روز بر محبوبيت ايشان در بين مردم افزوده مي شود، امام را به زندان افکندند، تا مانع ارتباط ايشان با مردمان شوند و به خيال خود از نفوذ معنوي شخصيّت والاي امام بکاهند.

ره يافته مکتب عشق

محمّدبن اسماعيل علوي مي گويد: حضرت امام عسکري عليه السلام را در زنداني زير نظر «علي ابن اوتاش» قرار دادند. او فردي بي رحم و از دشمنان سرسخت آل محمّد صلي الله عليه و آله بود و با خشونت بسيار نسبت به خاندان و فرزندان امام علي عليه السلام رفتار مي کرد. از سوي ديگر خلفاي عباسي نيز به او دستور دادند تا هرچه مي تواند به امام سخت گيري کرده و به ايشان آزار رساند؛ اما بيش از يک روز نگذشت که آن مرد با مشاهده حالات معنوي امام در برابر عظمت حضرت عسکري زانوي عجز و تواضع به زمين نهاد. علي ابن اوتاش هنگامي که از حضور امام بيرون آمد از بهترين ياران با اعتقاد، و ستايش گر حضرت امام عسکري شده بود.

ريشه گناهان

کساني که مي خواهند در مسير طاعت و بندگي پروردگار متعال قدم برداشته و به تزکيه و تهذيب نفس بپردازند، بايد در اولين گام از گناهان و پليدي ها دوري جويند؛ چرا که گناهان همانند زنجيرهايي سنگين بر پاي اراده انسان آوار شده و مانع پيشرفت معنوي مي شوند. امام حسن عسکري عليه السلام در روايتي به ريشه و اساس پليدي ها اشاره کرده و مي فرمايد: «همه پليدي ها در خانه اي قرار داده شده اند و دروغ، کليد آن خانه است». يعني کسي که مرتکب دروغ شود به گناهان ديگر نيز دست خواهد زد. همچنين ترک دروغ، مقدمه اي براي ترک ديگر گناهان خواهد شد.

نفاق و دو رويي

از صفات نکوهيده و مذمومي که از ارزش انسان در جامعه مي کاهد و باعث دوري گزيدن مردم از آدمي مي شود، نفاق و دورويي است. منافقان و رياکاران از پست ترين افراد جامعه هستند. امام عسکري در نکوهش اين افراد مي فرمايند: «چه بد بنده اي است شخص دو رو و رياکار، در حضور برادرش بستايد و در نبودِ او غيبتش کند. اگر برادرش صاحب چيزي شود، بدو حسد ورزد و اگر گرفتار شود بدو خيانت کند».

زهر جفا

خلفاي عباسي، با به کارگيري سليقه هاي متفاوت مي کوشيدند تا اوضاع را به زيان امام عسکري خاتمه دهند؛ با اين حال با گذشتن زمان، محبوبيت امام در بين مردم فزوني مي يافت. معتمد عباسي که از نفوذ معنوي امام در بين مردمان بيمناک بود، درصدد برآمد تا به هر شيوه ممکن، ايشان را به شهادت برساند. او نمي توانست آشکارا به چنين توطئه اي دست بزند؛ از اين رو با دسيسه اي مرموز، ايشان را مسموم ساخت و با اين کار پرتو يازدهمين ستاره پرفروغ آسمان هدايت را به ظاهر خاموش کرد. معتمد با قصد فريب افکار عمومي با ظاهرسازي، چند پزشک را به نزد امام فرستاد تا ايشان را معاينه کنند و شهادت ايشان را مرگ عادي جلوه دهند؛ اما خيلي زود اين نيرنگ معتمد رنگ باخت و مردم از حقيقت واقعه آگاه شدند.

عروج عارفانه

در ساعات آخر عمر امام، بيماري آن چنان بر ايشان شديد شد که آن حضرت توان از دست داده بود. امام رو به غلامش فرمود: «به آن اتاق برو و کودکي را که به سجده افتاده است، بياور». غلام رفت و با کودکي که چهره اي درخشان داشت و بين دندان هايش گشاده بود، به نزد پدر آمد. وقتي که نگاه امام حسن عسکري عليه السلام به کودک افتاد، گريه کرده و فرمود: «اي سرور اهل خانه خود، به من آب بياشام، همانا من به سوي پروردگارم مي روم». (وفاتم نزديک است). آن کودک با دست خود به پدر آب داد. سپس امام حسن عسکري عليه السلام فرمود: «مرا براي نماز آماده کنيد.» آن کودک، پدر را در وضو گرفتن کمک کرد. امام عسکري به او فرمود: «بشارت باد تو را اي پسرم که تويي صاحب الزمان و تويي مهدي و حجت خدا بر روي زمين، و اين عهدي است از پدرم و از پدرانش تا رسول خدا صلي الله عليه و آله ».

 

چهل حديث از امام حسن عسکري (ع)

 

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):


1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.

4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.

6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.

9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.

10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.

11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.

12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.

13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.

15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.

17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.

18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.

21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.

22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.

30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.

33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.

35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.

36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.

38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نميپسندى، خود، از آن دورى كنى.

 

برگرفته ازسایت پلیس دات ای ار


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مطالب علمی، ائمه و معصومین، ،
[ شنبه 30 دی 1391 ] [ 21:45 ] [ علی مرادی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام به همه دوستان و بازدیدکنندگان محترم. این وبلاگ به صورت گروهی اداره شده و سعی میشود که بیشتر در آن مطالب علمی، نمونه سوالات دوم و سوم راهنمایی و اخبار کلاس نوشته شود.لطفا نظر خود را اعلام کنید تا مابتوانیم کیفیت این وبلاگ را بالاتر ببریم. در قسمت سمت چپ وبلاگ آرشیو مطالب و همچنین موضوعات آنها درج شده است که می توانید برای استفاده از نمونه سوالات،مقالات و... از این قسمت استفاده نمایید. همچنین برای دوستان مدرسه نظرسنجی دبیران دبیرستان وجود دارد که میتوانند به دبیر مورد علاقه خود رای دهند.با تشکر- بچه ها202 شهید بهشتی
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1392
فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب